دنیا کوچک نبود من بزرگ بودم
آشنایی با محتوا: سالها قبل وقتی من نوجوان بودم همه ارتباطم با دنیای بزرگتری از اون چیزی که در دسترس داشتم فقط مجله ایران جوان بود. وقتی گزارشها، داستانها و تجربیات آدمها رو میخوندم به جای اینکه احساس کنم دنیا چقدر کوچیکه احساس میکردم من چقدر بزرگ و قدرتمندم که میتونم با آدمهایی از شهرهای دیگه ارتباط برقرار کنم. سالها گذشت و ما بزرگتر شدیم و دنیا کوچکتر. با فراگیر شدن اینترنت سطح ارتباطات ما از شبکه دوستان صمیمی به شبکه همه دوستانی که یک روزی در طول عمر خود میشناختیم و بعدش به شبکه آدمهایی با علایق و سلایق مشابه و حتی متفاوت گسترش پیدا کرد. احساس میکنم اون چیزی که به ما قدرت بخشید و مثل یه چسب اجتماعی همه رو به هم وصل کرد محتوا بود. محتوا با اهداف خواسته یا ناخواسته توی ذهن آدمها تصویرسازی میکرد و اجازه میداد پیامها رو ببینیم تا اینکه محتوای بصری، صوتی و ویدیویی شکل جدیدی از واقعیت رو بهمون نشون داد، انگار ما هم در اون لحظه از زمان همون جایی بودیم که عکس یا ویدیو میگفت، انگار محتوا زنده بود انگار یه تیکه از حافظه تصویری ما بود.
تجربه فرامحتوا
از یه بازی شروع کردم. از یه بازی با ضمیر ناخودآگاه. بدون اینکه فکر کنم با شنیدن نام فرامحتوا هر چیزی به ذهنم میرسید رو نوشتم. رویایی که ساخته شد، خانهای که گرم بود، ابری که دور بود، صدایی که صمیمی بود، فرصتی که ارزشمند بود، تیمی که همیشه بود، مسیری که سخت بود، دانهای که در فکر درخت بود. وقتی شروع کردم فقط میخواستم اون چیزهایی که بلد بودم، روحیه تخصص طلبی که داشتم، اعتمادی که به کسب دانش و انتقال اون داشتم رو بهش انتقال بدم و خروجیهایی سطوح اول هرم مازلو رو بگیرم و به زندگی خودم ادامه بدم. آدمهای زیادی اومدن و رفتن، آدمهایی بسیار متفاوتتر از اون چیزی که تصور میکردم. با اومدن هر کدوم انرژی تازهای گرفتم، نقاط قوت و ضعف خودم رو بیشتر شناختم و با رفتن هر کدوم ازشون خیلی چیزها یاد گرفتم و یه تیکه از تصویر بزرگ من در زندگی روشن شد. آدمهای محدودی موندن اما انگار طبیعی و خالص بودن، برای من شبیه کانی بودن، آنچه زمین و زندگی میسازد، آنچه در مسیر حیات دستخوش تغییر قرار نمیگیرد و سخت و ثابت است. اون آدمها از چهارچوب تصویر بزرگ من بزرگتر بودن و به من یاد دادن که چطوری دورتر رو ببینم، افق دیدم رو چطوری گسترش بدم. در کنار داستانهای تیم داخلی فرامحتوا حضور مشتریان متفاوت چنان پویایی و حرکتی به جان من انداخت که همه نیازها و انتظاراتم از یه محیط کار رو برآورده میکرد. هر روز چیزی برای یاد گرفتن هست، هر روز سبک جدیدی برای شناختن هست، اینجا سازمانی بزرگ با سقفهای کوتاه و شیشهای نبود. سختترین کار موجود شناختن دغدغه هر کدام از مشتریان و تغییر دادن خدمات فرامحتوا با نیاز اونها بود، یه جوری که این پویایی به ساختار خدماتمون هم رسید. من بیشتر وقتم رو اینجا صرف ثبت تجربیات فرامحتوا در قالب محتوای آموزشی کردم و خدمات استراتژی محتوا رو شکل دادم. از یه سند کلان محتوا که ارتباطات یه کسبوکار رو با همه ذینفعانش مدیریت میکرد شروع کردم تا زمانی که متوجه شدم زمان مهمترین چالش تحقیقات و رویکردهای کلان و استراتژیکه. خدمات رو کاربردی و کوچیک کردم یه جوری که تکرارپذیر باشه و تا حدی مسیر پویا و متغیر کسبوکار مشتریامون رو روشن کنه و جواب خوبی گرفتم. ریاضیات رو وارد تحلیلها کردم که بتونم با علم احتمالات و پیشبینیها مشتریامون رو متقاعد کنم که اون جایی که میخواید باشید نسبت به رقباتون کجاست و چقدر باید براش صبر، تلاش و هزینه کنید. توی دنیای محتوا یه شبه موفق شدن تقریباً محاله. محتوا موفقیت پیوستهای رو در بلندمدت برای کسبوکارها ایجاد میکنه و نمیتونه کمپینی و آنی فقط برای یک لحظه از زمان شما رو به اوج ببره و بعدش رها کنه. اولین چیزی که باید بدونید اینه که شما چه کسی هستید، با چه کسی ارتباط برقرار کنید، سایر کسبوکار در برقراری ارتباط با آن مخاطب چه کاری انجام میدهند. گام بعدی شروع کردن است و بعد بهبود. ایدهآلهایتان را تکه تکه کنید و تکهای از آن را اجرا کنید شاید آنچه در واقعیت اجرا میشود تصویر بزرگ ایدههایتان را بزرگتر کند و تغییر دهد.
شیرین مزرعه
مدیر استراتژیک بازاریابی محتوا
تعریف و تحلیل بسیار خوبی از فرامحتوا و کارهایی که انجام دادیم بود
ما بهترین هستیم و مثل همیشه درخشان خواهیم بود.